آينده پژوهي
آينده پژوهي يكي از علوم استراتژيك ميباشد كه در حوزه فناوري هاي نرم قرار ميگيرد. متاسفانه اين رشته تاكنون در كشور ما آنچنان مورد توجه قرار نگرفته است و شايد بتوان گفت اين علم براي اكثر اساتيد و پژوهشگران داخلي ناشناخته است. آينده پژوهي دانش و معرفتي است كه چشم مردم را نسبت به رويدادها, فرصتها و مخاطرات احتمالي آينده باز نگه ميدارد; ابهام ها , ترديدها, و دغدغه هاي فرساينده مردم را مي كاهد; توانايي انتخابهاي هوشمندانه جامعه و مردم را افزايش ميدهد; و به همگان اجازه ميدهد تا بدانند كه به كجاها ميتوانند بروند ( آينده هاي اكتشافي ); به كجا بايد بروند ( آينده هاي هنجاري) و از چه مسيرهايي ميتوانند با سهولت بيشتري به آيندههاي مطلوب خود برسند ( راهبردهاي معطوف به آينده سازي). آينده پژوهي در حقيقت دانش و معرفت شكل بخشيدن به آينده به گونه اي آگاهانه , فعالانه, و پيشدستانه است ; همان دانش و معرفت سترگي كه ميتواند بذر روياها , آرزوها و آرمانهاي نجيب و اصيل يك فرد, يك سازمان و يك ملت را بارور كند.
نقل از http://www.irtt.ir/articles/future_studies/
آیندهپژوهی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
آینده پژوهی مشتمل بر مجموعه تلاشهایی است که بااستفاده از تجزیه و تحلیل منابع، الگوها و عوامل تغییر و یا ثبات، به تجسم ایندههای بالقوه و برنامه ریزی برای آنها میپردازد. آینده پژوهی منعکس میکند که چگونه از دل تغییرات (یا تغییر نکردن) «امروز»، واقعیت «فردا» تولد مییابد.
آینده پژوهی معادل لغت لاتین «Futures Study» است. کلمه جمع Futures به این دلیل استفاده شدهاست که با بهره گیری از طیف وسیعی از متدلوژیها و بجای تصور «فقط یک آینده»، به گمانه زنیهای سیستماتیک و خردروزانه، در مورد نه فقط «یک آینده» بلکه «چندین آینده متصور» مبادرت میشود.
موضوعات آینده پژوهی دربرگیرنده گونههای «ممکن» ،«محتمل» و «مطلوب» برای دگرگونی از حال به آینده میباشند.
ضرورت آینده پژوهی
امروزه تغییرات با نرخ سریعتری بوقوع میپیوندند. تغییرات فناوری و متعاقبا تغییر در دیگر جنبههای زندگی، افزایش روز افزون وابستگی متقابل کشورها و ملل، تمرکز زدایی جوامع و نهادهای موجود که بدلیل گسترش فناوری اطلاعات شتاب بیشتری یافتهاست، تمایل روزافزون به جهانی شدن به همراه حفظ ویژگیهای ملی، قومی و فرهنگی و بسیاری عوامل دیگر، لزوم درک بهتر از ”تغییرات“ و ” آینده“ را برای دولتها، کسب وکارها، سازمانها و مردم ایجاب میکند.
آینده اساسا قرین به عدم قطعیت است. با این همه آثار و رگههایی از اطلاعات و واقعیات که ریشه در گذشته و حال دارند، میتوانند رهنمون ما به آینده باشند. ادامه «تصمیم گیری صرفاچندین آینده محتمل بر اساس تجارب گذشته»، غفلت از رصد تغییرات آتی را در پی خواهد داشت و با تلخکامی روبرو خواهد شد.
عدم قطعیت نهفته در آینده برای بعضی، توجیه کننده عدم دور اندیشی آنان است وبرای عدهای دیگر منبعی گرانبها از فرصتها.
اشتیاق بشر برای دانستن در باره آینده از عهد باستان وجود داشتهاست پیشگویان و کاهنها نمونههایی از کسانی هستند که در گذشته تلاش داشتند به نحوی به این اشتیاق در نزد خاص و عام پاسخ دهند.
اولین نشانههای جدی تر توجه بشر به آینده در عصر روشنگری دیده میشود، عصری که بشر باور داشت که علوم برای هر چیزی راه حلی خواهند یافت. قوانین نیوتن در مورد حرکت، درک و تحلیل بسیاری ازپدیدهها را ممکن ساخته بود. در اثر رشد شتابان علوم در این دوره، متفکرین عصر روشنگری واقعا به این نتیجه رسیده بودند که تنها زمان میخواهد تا همه قوانین و قواعد جامعه و محیط پیرامون بشر معلوم و آشکار شود.
در همین دوران، بر خلاف گذشته که بیشتر متفکرین، افقهای کاملاً روشنی از آینده (مدینه فاضله)، تصویر میکردند، تجسمهای تیره تری از آینده نیز نضج یافت. آثار متفکرینی چون اچ جی ول H.G.Well ، جورج اورول George Orwell و آلدوس هاکسلی Aldous Huxley از زمره چنین اندیشههایی محسوب میشود و با چنین نمونههایی است که کلا آینده پژوهی راه خود را به ادبیات باز میکند. موفقیت عظیم رمانهای ژول ورن Jules Verne و پا گرفتن سبک علمی تخیلی در ادبیات، در ادامه همین راه رخ میدهد.
برگزاری نمایشگاهی در سال ۱۸۹۳ که در آن اختراعات و ابداعات شگفت انگیزی نظیر تلفن ، لامپ برق و کینتوسکوپ (اولین دوربین فیلمبرداری) معرفی شد، باعث هیجان عمومی گردید. در همان روزها یک نشریه مطرح، فراخوانی از ۷۴ شخصیت برجسته آن روزگاراعلام میکندواز آنان میخواهد که در مورد قرن بعدی پیش بینیهایی بعمل آورند. بعدها معلوم شد که پیش بینیهای آنان تا حد زیادی خوش بینانه بوده و در ضمن، تقریباً هیچیک از رخدادهای مهم قرن بیستم نظیر اختراع اتوموبیل، رادیو و تلویزیون، بروز دو جنگ جهانی، کشف انرژی اتمی، پرواز به فضا و البته ظهور کامپیوتر در فهرست آینده نگاری آنان یافت نمیشد.
اولین فعالیت آینده پژوهی در قالب یک تحلیل علمی در سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ توسط یک گروه محققین و با سرپرستی ویلیام اف آگبرن William F.Ogburn در زمینه جامعه شناسی که علم نوپایی شناخته میشد، در آمریکا انجام شد. این گروه برای اولین بار متدولوژیهای علمی نظیر برون یابی Extrapolation وبررسیهای علمی را در مورد روندهای اجتماعی روز آمریکا به انجام رسانده و ضمن انتشار اولین کاتالوگ روندها در آن کشور، موفق به آینده بینیهای مهمی از جمله افزایش نرخ مهاجرت و ازدیاد طلاق شد. همچنین بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، و به دنبال تجزیه و تحلیل تکنولوژیهای مورد استفاده در آلمان و ژاپن، متدهای نوینی برای آینده پژوهی ابداع شد و در نتیجه آن دستاوردهای تکنولوژی مهم دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شامل رادار، موشکهای بالیستیک قاره پیما و حمل و نقل هوایی از قبل پیش بینی شد.
در دوران جنگ سرد و مسابقه تسلیحات هستهای، دغدغه مهم دست اندرکاران نظامی، پیش بینی زنجیره رخدادهایی بود که پس از یک رویارویی احتمالی هستهای میتوانست اتفاق بیفتد. از همین رو، اولین بازیهای جنگی War Games بوجود آمد. اینها مدلهایی از یک رویارویی هستهای بودند که احتمالات مختلف را بررسی و تحلیل میکردند. شکل کاملتر این مدلها، موجب بوجود آمدن سناریو شدند که امروزه یکی از مهم ترین ابزارهای آینده پژوهی محسوب میشود. با کمک این سناریوها، سلسله رویدادهای متصور در یک زمان بسیار کوتاه پس از شروع یک جنگ هستهای، قابل تصور ومدل کردن بوده و در نتیجه میتوان عکس العملها و نحوه آمادگیهای لازم برای روبرو شدن با چنین جنگی را تدوین نمود. این مشابه همان نقشی است که سناریو بهعنوان یک ابزار در آینده پژوهی فعلی بازی میکند.
عامل دیگری که باعث رشد آینده پژوهی شد، تحول درطراحی و ساخت تسلیحات نظامی بود. در سالهای جنگ دوم جهانی ، تانکها، هواپیماها و کشتی هادر مدت زمان نسبتاً کوتاهی طراحی، تکمیل و ساخته میشدند. اما بعدها با پیچیده ترشدن انواع تسلیحات (موشکهای قاره پیما، زیر دریاییهای هستهای و...)، کار برنامه ریزان صنایع نظامی دشوار شد بدین معنی که مدت زیادی مثلاً ده سال از شروع طراحی تا ساخته شدن نخستین نمونه محصول بطول میانجامید. در نتیجه تکنولوژی بکارگرفته شده درابتدای طراحی، در طول پیشرفت پروژه دچار تغییرات اساسی شده و اغلب در برهه ساخت نمونه نخستین، از رده خارج محسوب میشد.
درسال ۱۹۶۴ نیاز به پیش بینی تکنولوژی، منجر به انجام یکی از مشهور ترین ارزیابیها با استفاده از روش دلفی Delphi گردید. در چارچوب حمایتهای موسسه رند Rand، خبرگان فنآوریهای مختلف طی یک پروژه مشترک مامور شدند که تکنولوژیهای نوظهوردر یکصد سال آینده را پیش بینی نمایند. بررسی آنان شش مقوله « تحولات مهم علمی»، «کنترل جمعیت»، «اتوماسیون»، «پیشرفت در زمینه علوم فضایی»، «جلوگیری از جنگ» و «سیستمهای تسلیحاتی» را شامل میشد. این تکنیک از افراد میخواست که ضمن ارایه ارزیابی خود، پراکندگی پاسخهای سایر خبرگان را نیز در نظر گرفته و پس از بحث در مورد تفاوتها، نهایتا ارزیابیهای تجدید نظرشده خود را ارایه کنند. نتایج این تکنیک بطرز عجیبی در پیش بینی ظهور تکنولوژیهای دهههای بعدی، دقیق بود.
آینده پژوهی بمثابه یک فعالیت عمومی از دهه شصت آغاز شد. برتراند دوژوئنل Bertrand de Jouvenel اولین مطالعه نظری در مورد آینده را بنام «هنر گمان» را نوشت. او در این زمینه با اشاره به این که «هیچ واقعیتی در مورد آینده وجود ندارد»، نتیجه گرفت که یافتن مدارک و استنتاجات برای آینده، نیازمند روشهایی غیر متداول میباشد.
هوشیاری نسبت به زمینههای آینده پژوهی از همین زمان آغاز شد. هاریسون براون Harrison Brown در کتاب خود بنام «چالش پیش روی آینده بشر» در سال ۱۹۵۴ بسیاری از مسایل بوم شناسی ecological و مسایل مربوط به توسعه را که انسان در حال حاضر با آن روبروست، پیش بینی کرد.راشل کارسون Rachel Carson با نوشتن کتاب «بهار ساکت» Silent Spring که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد، با تصویرکردن دنیایی بدون سینه سرخ(نوعی پرنده)، آغازگرجنبش زیست محیطی بود. تحلیل مسایل مربوط به آینده در کتاب «بمب جمعیت» اثر پاول ارلیشPaul Ehrlich و نیز کتاب محدودیتهای رشدLimits to Growth به نقطه اوج میرسد. انتشار این آثارو پیش بینی فروپاشی جامعه صنعتی دنیای آن زمان را دچار شوک روحی نمود. بعدها، رویدادهایی نظیر ترور برادران کندی و مارتین لوتر کینگ، جنگ ویتنام، بحران نفتی و رسوایی واتر گیت نشان داد که آینده پژوهان در پیش بینی این موضوع درست عمل کردهاند.
آینده پژوهان مثبت اندیش نیز در دهه ۶۰ بسختی مشغول بودند. دانیل بل Daniel Bell جامعه شناس برای اولین بار اصطلاح «جامعه فرا صنعتی» را در کتابی به همین نام بکار برد. بل سرآغاز تعداد زیادی از آینده پژوهان نظیر مارشال مک لوان Marshall Mcluan ، آلوین تافلرAlvin Toffler و جان نیسبیت John Naisbitt بود که آینده مورد پیش بینی آنها گرچه کمی دیر محقق شد ولی دنیا شاهد تحولات اساسی در زمینه ارتباطات و کسب و کار از طریق ظهور کامپیوترهای شخصی در دهه ۸۰ و ظهور اینترنت در دهه ۹۰ بود. آینده و آن هم از نوع دیجیتال وارد شده بود.
باز این دهه ۶۰ بود که در آن آینده پژوهی به عنوان یکی از رشتههای جدید علوم پایه ریزی شد. اولین دوره اموزشی آینده پژوهی در سال ۱۹۶۳ توسط جیم دیتورJim Dator در انستیتو پلی تکنیک ویرجینیا تدریس شد. کوتاه مدتی پس از آن وندل بل Wendell Bell سری دورههای آموزشی خود در دانشگاه ییل Yale شروع کرد. پس از انتقال دیتور Dator به دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه هاوایی، وی دورههای آینده پژوهی متمرکزی در آن دانشگاه برای دانشجویان دورههای فوق لیسانس و دکترا ایجاد نمود. در سال ۱۹۷۴ اولین دوره تخصصی فوق لیسانس برای آینده پژوهی در دانشگاه هوستون توسط جیب فاولز Jib Fowles و کریس دید Chris Dede برپا شد. بعدها مشابه این دوره در دانشگاههای ماساچوست، آکرون، مینه سوتا، یو اس سی و دانشگاه ایالتی پورتلند نیز دایر شد. ( متاسفانه در حال حاضر بجز دانشگاههای هاوایی و هوستون بقیه دورهها تعطیل شدهاند.)
دو سازمان معتبر آینده پژوهی جهان یعنی World Futures Society)WFS)یا انجمن آینده دنیا و همچنین World Futures Studies Federation)WFSF )یا فدراسیون جهانی آینده پژوهی، در همین دوران به ترتیب در سالهای ۱۹۶۷ در آمریکا و ۱۹۷۳ در پاریس تأسیس شدند. WFS علاوه بر عضو گیری بیش از ۴۰۰۰۰ نفر تا کنون، فقط در اوایل دهه ۸۰ متجاوز از ۵۰۰۰ نفر را در کنفرانسهای مختلف آینده پژوهی حاضر کردو نیز موفق به انتشار مجله معروف «آینده پژوه» Futurist گردید. از طرف دیگر WFSF که نسبت به WFS سازمان بین المللی تری محسوب میشود، آینده پژوهان سرتاسر گیتی را در یک انجمن حرفهای گرد هم آوردهاست. همچنین در دهه ۸۰ انتشارات السویرElsevier مجله معروف «آینده هاً را بنا گذاشت که هم اکنون معتبر ترین نشریه آکادمیک و فکری در زمینه آینده پژوهی محسوب میشود. بعدها در آغاز دهه ۹۰، نشریه معتبر فصلی »تحقیق در مورد آینده هاً توسط WFS ونشریه «آینده نگاری» توسط انتشارات کمفورد Camford Publishing به نشریات مربوط به آینده پژوهی اضافه شدند.
در حال حاضر آینده پژوهی از پهنه وسیعتری نسبت به دوران طلایی ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ برخوردار است. دنیای امروز نسبت به آن سالها آمادگی و صراحت بیشتری برای ملحوظ کردن آینده دارد. بر خلاف آن دوران، آینده پژوهی تنها به عده معدودی از نویسندگان و استادان محدود نمیشود بلکه دنیای کسب و کار، دولتمردان و فرهیختگان همگی در حال بیداری و درک این واقعیت هستند که برای اینکه آینده موفقی داشته باشیم باید بر روی آن تمرکز کنیم. بدین ترتیب است که برنامه ریزی استراتژیک بر مبنای چشم اندازها و متکی بر سناریوها، امکانپذیر خواهد بود.
در عین حال، برنامههای آموزشی و تحصیلی در زمینه آینده پژوهی در طول سالها بجای اینکه گسترده تر شوند، کمتر شدهاند. در عوض دورههایی نظیر هوش رقابتی Competitive Intelligence و مدیریت استراتژیک Strategic Management ،بدور از تعلقات تئوریک و ایدئولوژیک آینده پژوهی ازبسیاری از ابزارهای آن بهره گیری میکنند. در خاتمه، خاطر نشان میسازد که آینده پژوهی احتمالاً سرنوشتی نظیر سایرعلوم اجتماعی خواهد داشت بدین معنی که کارکرد این علوم ضمن انگیزش علاقه اجتماع به موضوعی پراهمیت و بهره گیری از ابزارتکوین شده مناسب برای آن موضوع، تقریباً کاملاً آکادمیک بوده ولی از نظر کاربردی دنبال کردن این علوم به خصوص توسط کسب و کارها و بنگاههای دولتی، انجام میشود.
تفکر درباره آینده برای کارها و اقدامات کنونی انسان امری ضروری است. واکنش بدون تفکر به آینده امکانپذیر است, اما کنش امکانپذیر نیست، چرا که عمل نیاز به پیشبینی دارد. بدین ترتیب, تصویرهای آینده (آرمانها، اهداف, مقاصد, امیدها, نگرانیها و آرزوها) پیشرانهای اقدامات فعلی ما هستند. بنابراین آینده امری است که مردم میتوانند آن را با اقدامات هدفمند خود طراحی کرده و شکل دهند. مردم برای آنکه عاقلانه عمل کنند، بایستی نسبت به پیامدهای اقدامات خود و دیگران آگاهی و شناخت کافی داشته باشند. همچنین واکنشهای دیگران و نیروهایی را که خارج از کنترل آنهاست بررسی کنند. این پیامدها تنها در آینده خود را نشان میدهد. بدین ترتیب, افراد نه تنها میکوشند امور در حال وقوع را بفهمند، بلکه میکوشند اموری را که شاید اتفاق بیفتد یا بالقوه امکان وقوع دارد و یا تحت شرایط خاصی در آینده اتفاق خواهد افتاد, نیز بشناسند. افراد با استفاده از این شناخت حدسی موقعیت کنونی خود را تشخیص داده, کارهایشان را دنبال کرده, از بستر زمان و فضای مادی و اجتماعی میگذرند.
سرعت تغییرات آنچنان سرسامآور است که دیگر نمیتوان با روشهای سنتی با آنها کنار آمد. «اگر با تغییرات همگام نشوید، زیر چرخ عظیم تغییر خرد خواهید شد». اما آیا امکانی برای اطلاع یافتن از آینده برای ما وجود دارد؟ قطعا در مورد آینده هیچ چیز یقینی وجود ندارد و این از اصول اولیه آیندهشناسی است. اما اصل دیگری هم وجود دارد که: انسان میتواند در سرنوشت آینده تأثیرگذار باشد. در این میانه دانشی زاده میشود که سعی میکند با پیشبینی عوامل موثر در تغییرات آینده به صورتی دوگانه، هم مهار تغییرات را در دست گیرد و هم جامعه را برای این تغییرات آماده کند. اینده پژوهی فراتر از پیشبینی است و ادعای پیشگویی هم ندارد. آیندهپژوهی هنر شکل دادن به آیندهاست، به آن شکل که آینده را میخواهیم. کسانی که این دانش را در دست دارند هماکنون هم به آینده جهان به دلخواه و مطلوب خود، شکل میدهند. میتوان کشورها و جوامعی را دید که نتوانستند خود را با تحولات سازگار کنند و از این جهت از هم فروپاشیدند. آنها ذات تغییر را درست نشناختند. آیندهشناسی از این منظر دانش شناخت تغییرات است. شناخت آینده از حیاتی ترین علوم مورد نیاز هر ملتی است.
یکی از پیش فرضهای آیندهپژوهی اذعان به وجود گزینههای متعدد آینده است:
° آینده ممکن: هر چیزی اعم از خوب یا بد, محتمل یا بعید, میتواند در آینده رخ دهد.
° آیندههای محتمل: آنچه به احتمال بسیار زیاد در آینده به وقوع خواهد پیوست (مبتنی بر استمرار روندهای کنونی در آینده).
° آیندههای مرجّح: آنچه مطلوبترین و مرجّحترین رویداد آینده به شمار میرود.
° هدف: محتمل ساختن آیندههای مرجح یا مطلوب است. بدین منظور باید ازآنچـه که میخـواهیـم بیـافرینیم تصـویری روشن و شـفاف در ذهن داشـته باشیـم (به ویـژه از ارزشهایی که میخواهیم بر جوامع آینده حاکم باشند).
° هدف: توجه به آیندههای ممکنی است که علیرغم تردید در وقوعشان, تحقق برخی از آنها اثر بزرگی بر زندگی مردم میگذارد.
به حکم عقل سلیم مردم از هماکنون باید بدانند که آینده ممکن است آبستن چه پیشامدهایی باشد؛ کدام پیشامدها احتمال وقوع بیشتری دارند؛ و در میان آنها کدامیک از مطلوبیت بیشتری برخوردار است. بر همین اساس، سه رویکرد به مطالعهٔ آینده وجود دارد:
° آیندهپژوهی تحلیلی، که گاه آیندهپژوهی اکتشافی نیز نامیده میشود؛
° آیندهپژوهی تصویرپرداز؛ و
° آیندهپژوهی هنجاری، که گاه آیندهپژوهی مشارکتی نیز نامیده میشود.
برخی روشهای مورد استفاده در آینده پژوهی
· دیده بانی آینده
· دلفی
· تجزیه و تحلیل روندها
· تجزیه و تحلیل پیشرانها
· سناریو پردازی
· چشم انداز سازی
· نقشه راه
· پس نگری
· مدلسازي
· شبیه سازی
· ترکیبی از روشهای فوق
دیده بانی آینده Horizon Scanning
· دیده بانی در معنای عام عبارت است از زیر نظر داشتن یک حیطه خاص با هدف شناسایی چالشها و فرصتهای آتی موجود در آن حیطه.
· دیده بانی علاوه بر آینده، برای موضوعاتی که در مجاورت زمانی با پارادایمهای فعلی میباشند، نیز انجام میشود .
· دیده بانی خصوصا به منظور تعیین اولیه حوزههای کلیدی جهت انجام تجزیه و تحلیل عمیق بعدی و تهیه سناریو یا نقشه راه برای آنها بسیار رویکرد مفیدی است.
· دلفی نوعی مشاوره شامل ۲ مرحلهاست. مرحله اول شامل توزیع پرسشنامه با هدف استعلام نقطه نظرات اولیه از طیف وسیعی از کارشناسان یک حوزه خاص میشود. پاسخها جمع آوری و جهت اظهار نظر مجدد برای همه شرکت کنندگان در همه پرسی ارجاع میشود.
· دیگر سوالی که از شرکت کنندگان همه پرسی مطرح میشود، خود ارزیابی آنهااز سطح صلاحیت خودبرای پاسخ به سوالات است.
· دلفی روش خوبی برای بدست آوردن یک تصویر کلی از چیزهایی است که در یک زمینه خاص از علوم در حال رخ دادن است. ارسال مجدد پرسشنامهها برای شرکت کنندگان نهایتا باعث میشودکه نوعی اجماع نظر در مورد پیش بینی آینده آن حوزه حاصل گردد.
· لازم به ذکر است که اين روش نياز به وقت و هزينه زيادي دارد. زيرا ممکن است دفعات رفت و برگشت اين پرسشنامهها زياد شود. در عالم کاربرد با دستيابي به درصد خاصي از اجماع و همنظري (consensus)اين چرخه را پايان ميدهند.
تجزیه و تحلیل روند Trend Analysis
· روندها، الگوهای تغییر در چیزهای پراهمیت از دید مشاهده گر هستند که در طول زمان بوقوع میپیوندند.
· دیده بانی روندها : اولین گام در آینده پژوهی ، کشف روندهایی است که هم اکنون در جریان هستند
· این روش در حقیقت پیش بینی آینده از روی قرائن و شواهد تاریخی است که تغییرات یک داده در گذشته نشان میدهد.
· تجزیه و تحلیل روندها بویژه برای سنجش کارایی سیاستگذاریها و نمایان ساختن مشکلات در حال ایجاد، مفید میباشد.
· نقطه ضعف عمده این روش، ساده انگاری نهفته در آن است. در عمل، پیش بینی آینده به سادگی و با تعقیب روند گذشته یک داده بندرت امکان پذیر بودهاست. این روش بیشتر برای مراقبت از داده هاییبا تغییرات بطئی مثل ”اطلاعات و آمار نفوس“ مناسب است.
بهتر است این روش در مورد بررسی آینده موضوعاتی که نسبت به متغیرهای بیرونی، تغییرات فوری و سریع نشان میدهند (نظیر قیمت نفت) صرفاً بهعنوان یک بررسی مقدماتی بکار گرفته شود و از روشهای دیگر آینده پژوهی بهعنوان روش اصلی استفاده شود. یک دوره بحران (که طی آن تعداد گزینههای واکنش محدودتر خواهد بود)می تواند یک مرحله از روندهای تغییر باشد. با توجه به این موضوع، شناسایی هرچه زودتر یک روند میزان انعطاف پذیری سازمان در تعامل با مراحل مختلف روند تغییر را افزایش میدهد.
روشهای عمده شناسایی روندها:
·
o شناسایی رویدادهایی که علیرغم ااحتمال ناچیز وقوع،اثر بسیار شدیدی باقی میگذارند WildCards
o رصد منابع اطلاعاتی Scanning
o شناسایی پیشرانها Driving Forces
تجزیه و تحلیل پیش رانها Drivers Analysis
· برای شناسایی پیشرانهایی که روندهای آتی را شکل میدهند، از این روش بهره گیری میشود. بااین روش بویژه میتوان تعامل بین پیشرانها را مورد بررسی دقیق قرار داده و بدین طریق پیشرانهایی اصلی که شکل دهنده آینده هستند، را تشخیص داد.
· از این روش میتوان بهعنوان مبنایی برای تدوین سناریوها، نقشه راه یا چشم انداز استفاده کرد.
· برای سنجش کارایی سیاستهای اتخاذ شده و نیز برای پیش آگهی از مشکلات در حال ایجاد، روش خوبی است.
از چالشهای پیش روی استفاده از این روش، کمی کردن ارتباط بین پیشرانهای مختلف میباشد.
· سناریوها تصاویری از آیندههای محتمل هستند. این تصاویر دروناً به هم وابسته هستند.
· سناریوها، از اطلاعات مربوط به احتمالات و روندهای متنوع (و بعضاً واگرا)، تصاویری باورپذیر و دروناً سازگار از آینده ایجاد میکنند.
· هدف از بکارگیری سناریوها، ایجاد فضایی از ممکنات است که در آن کارایی سیاستهای اتخاذ شده در برابر چالشهای موجود آینده در بوته آزمایش قرار میگیرند. سناریوها همچنین کمک میکنند که هم چالشها و هم فرصتهای بالقوه ولی غیر منتظره شناسایی شوند.
· سناریوها باکشف سیستماتیک چالشها و فرصتهای پیش رو، در خدمت تدوین استراتژیها قرارمی گیرند.
· سناریوها تنها حدسیات درمورد آینده نیستند. سناریو پردازی کمک میکند تا بیاندیشیم چگونه در شرایط محیطی متفاوت آینده، پیروزمندانه به هدایت امور بپردازیم.
· تدوین مجموعهای از چندین سناریوی متمایز و مقید کردن ”عدم قطعیت لایتناهی“ به یک حدومرز، برنامه ریزی سیستماتیک برای انجام اقدامات لازم در سازمان را ممکن میکند. معمولاً ۳ یا ۴ سناریو برای هرآینده پژوهی تهیه میشود.
· چشم اندازسازی، تجسم و ایجاد تصویری غنی والبته نه چندان دقیق از آیندهاست.
· چشم انداز بر خلاف سناریو که رد پا از اکنون به آینده مشهود است، بیشتر شبیه پرش به آیندهاست و لزوما نمیتوان نحوه تدوین چشم انداز را دید. به همین دلیل اخذ تایید متولیان (Stakeholders) برای شروع کاری صرفاً بر اساس چشم انداز، کاری مشکل است.
· برای مثمر ثمر بودن، چشم انداز باید مقرون به واقعیات و به دور از خیال پردازی باشد.
· نقشه راه، گامهایی را که باید برای نیل به یک هدف برداشت، تعیین میکند. طیف وسیعی از انواع نقشه راه وجود دارد.
· به عنوان مثال یک نقشه راه مربوط به تکنولوژی معمولاً شامل ارزیابی از مقولات زیر است:
o پیشرانهای اجتماعی
o پیشرانهای علوم
o تکنولوژیها و کاربردهای آنها
· نقشه راه به گمانه زنی درکشف محصولات مختلف ممکن در آینده کمک میکند و در عین حال بخشهای کلیدی از علوم مختلف که برای ایجاد این محصولات لازم است، را نیز مشخص میکند.
· این روش بویژه برای تعیین فهرست اقدامهای لازم که باید برای ظهور یک فناوری جدید به انجام رسانده شود، بسیار مفید است.
· پس نگری با تصور آینده مطلوب شروع میشود و سپس با تعیین قدمهای لازم برای افزایش شانس رسیدن به آن آینده ادامه مییابد.
· این رویکرد تنها زمانی عملی است که اهداف آینده به روشنی و به دور از هر گونه ابهام تعیین شده با شند. در غیر اینصورت و در جایی که تعدادی اهداف بالقوه متناقض وجود داشته باشند بکارگیری متدولوژی سناریو ارجح است.
· کاربرد این روش در بررسی آینده یک سیستم و نیز جایی که درکی ازعوامل موثر بر تغییرات سیستم در طول زمان، وجود دارد، میباشد.
· این روش ابزار ارزشمندی جهت بررسی یک موضوع پیچیده میباشد و در آن بررسیها بیشتر بر پایه ادراکات افراد صورت میگیرد تا شواهد. درنتیجه استفاده ازاین روش، سنجه ها(Metrics) در اختیار قرار میگیرند. این سنجهها کمک میکنند تا تأثیر نسبی گزینههای مختلف ارزیابی شود ولی در اتکا به سنجههای بدست آمده از مدلها، باید محتاط بود و محدودیتهای آنها را در نظر داشت.
· نکته مهم در این روش این است که برای ساختن و کالیبره کردن مدلها،لازم است دادههای خوبی در اختیار باشد.
· در این رویکرد مثل بازیهای کامپیوتری، از متولیان موضوع خواسته میشود که خود را بهعنوان بازیگران یک سناریو فرض کنند و در مورد واکنشهای خود تصمیم بگیرند. بدین ترتیب این رویکرد روش خوبی برای سیاست گذاران است تا نحوه تأثیر سیاستهای فعلی خود را بر آینده، و میزان کارایی این سیاستها را در دراز مدت، شبیه سازی کنند.
· شبیه سازی حتی میتواند در یک مدل کامپیوتری شکل گیرد. با کار کردن با این مدل کامپیوتری، امکان مشاهده تأثیرات تصمیمات بر مجموعهای پیچیده فراهم میشود.
· شبیه سازی، روش خوبی برای مفاهمه با طیف وسیعی از مخاطبان در باره ماهیت پیچیده تصمیمات و سیاستها و ایجاد تصویر گستردهای از تأثیراجرای این سیاستها، میباشد.
· تصویر موجود در این اسلاید، صفحه نمایش یک شبیه ساز سیلاب را نشان میدهد. این مدل به کاربران اجازه میدهد تأثیرات دراز مدت تصمیمات سرمایه گذاری را بر روی ریسک سیل مشاهده کنند.
ترکیب روشهای مختلف آینده پژوهی
بهترین کار، بهره گیری از تعداد متنوعی از رویکردهای آینده پژوهی در یک پروژهاست. دیاگرام موجود در این اسلاید، مثالی از چگونگی بکار گیری و ارتباط رویکردهای مختلف آینده پژوهی را با یکدیگر و ترتیب طبیعی استفاده از این تکنیکها را نشان میدهد.
یک مثال ساده برای معرفی رویکردهای مختلف آینده پژوهی
تصور کنید در جایگاه مسوول ناوبری کشتی قرار دارید. هنگامی که مشغول دیده بانی افق مقابل هستید (رصد محیطی)، دو چیز نظر شما را به خود جلب میکند. «یک کوه یخ» و «یک کشتی تدارکاتی» که باید به آن بپیوندید. شما سرعتها و جهتهای محتمل کوه یخ و نیز کشتی تدارکاتی را بررسی میکنید (تجزیه و تحلیل روندها) و اطلاعات حاصله را وارد رایانه کشتی میکنید (مدل سازي). سپس مسیر حرکت را چنان ترسیم میکنید که بجای برخورد با کوه یخ به کشتی تدارکاتی بپیوندید (نقشه راه). در حین انجام تمام این فعالیتها رویای خوردن غذای مطبوع و دیدار با دوستان قدیمی پس از پیوستن به کشتی تدارکاتی را در سر میپرورانید (چشم انداز سازی). متوجه میشوید که سرعتها و جهتهای کوه یخ و کشتی تدارکاتی ممکن است تغییر کند. لذا شروع به بررسی بر روی گزینههای ممکن در خصوص این تغییرات میکنید تا این اطمینان حاصل شود که بیشترین بخت برای پیوستن به کشتی تدارکاتی وجود داشته باشد (سناریو پردازی). علیرغم تمامی این برنامه ریزیها، شما میدانید که احتمال وقوع حادثهای غیر منتظره و برخورد با کوه یخ همچنان وجود دارد. لذا از خدمه کشتی میخواهید که به تمرین تخلیه اظطراری کشتی مبادرت ورزند (Gaming). هنگامی که آنان مشغول به تمرین هستند، شما خود را در موقعیت محتمل ترین وضعیت کشتی تدارکاتی فرض کرده و مراحل رسیدن به این وضعیت نهایی را ترسیم میکنید. (پس نگری Back casting )
· جیمز ایگلوی (آیندهشناس؛ مدیر شبکه جهانی تجارت):
اگر بخواهیم انسان خوبی باشیم، ناگزیر باید آیندهپژوه باشیم. از منظر آزادی انسان، تصور آیندههای گوناگون و سپس انتخاب میان آنها موضوع بسیار حائز اهمیتی است. عکس این مدعا هم درست است. برای اینکه آیندهپژوه خوبی باشیم، باید بخواهیم که انسان خوبی باشیم، و به عبارت دیگر، نگران رفاه و سعادت دیگران باشیم. در این راستا لازم است بصیرت افراد نسبت به آینده به دانشی فراتر از اینکه «آینده چه هست؟» و حتی فراتر از اینکه «چه میتواند باشد؟» مجهز شود. جان کلام، این بصیرت باید به احساسی از اینکه «آینده چه باید باشد؟» مسلح گردد.
· ریچارد.ای.اسلاتر (بنیانگزار مرکز مطالعات آینده استرالیا):
در قرن بیست و یکم بایستی تفکر آیندهنگرانه رواج یافته و مورد پذیرش همگانی قرار گیرد؛ درست همانطور که تفکر درباره گذشته و حال چنین شدهاست. در غیر اینصورت مطمئنا راه دشواری را در پیش رو خواهیم داشت.
۱. الفبای آیندهپژوهی/عقیل ملکیفر/۱۳۸۵
۲. نواندیشی برای هزاره نوین/ ریچارد اسلاتر و دیگران/ وحید وحیدی مطلق
۳. The Futurist؛ مجله تخصصی آیندهپژوهی (که توسط «انجمن جهانی آینده» منتشر میشود)
==============================
از بس آدم فعال و اکتیوی هستم ٬ همین امروز چند تا کتاب پیدا کردم در مورد آینده پژوهی که براتون معرفیشون می کنم :
ردیف |
عنوان کتاب |
نویسنده یا مترجم |
انتشارات |
۱ | نگاهی اجمالی به آینده پژوهی و مدیریت آینده | میچیچ | کشف آینده |
۲ | مروری بر چهار روش آینده پژوهی | سعید خزایی | --- |
۳ | راهنمای گام به گام آینده پژوهی راهبردی | سعیدخزایی و عبدالرحیم پدرام | کشف آینده |
۴ | آشنایی با آینده پژوهی | عزیز علیزاده | --- |
۵ | الفبای آینده پژوهی | عقیل ملکی فر | کرانه علم |
۶ | دانش واژه آینده پژوهی | ریچارد اسلانر | صنایع دفاعی |
البته من هنوز هیچ کدوم رو نخوندم و نمی تونم تایید یا ردشون کنم یا بهشون نقدی وارد کنم ٬ ولی خیلی خوب می شه اگر کسی این کتابها رو مطالعه کرده یه خبری هم به بقیه بده تا همه از نتیجه مطالعش استفاده کنیم . مگه نه ؟!!!
============================